اخلاق از منظر شاهنامه
نشست زنده با موضوع تعهد به اخلاق از منظر شاهنامه
از جلوه های زیبای اخلاقی در شاهنامه وصیت کردن اسفندیار به رستم است. اسفندیار پس از مبارزه و زخمی شدن اسفندیار به دست رستم وصیت کرد و تربیت بهمن فرزند خویش را به رستم می سپارد. در مقایسه با ادبیات یونان باستان در حماسه تروا آشیل پس از کشتن هکتور جنازه او را به ارابه بسته بر روی زمین می کشاند. مقایسه این دو اسطوره نشان از تفاوت منش پهلوانی با منش قهرمانی است. پهلوانی بودن رستم به دلیل منش اخلاقی اوست.
در شاهنامه فضایلی چون عدالت و داد، دروغ نگفتن، آزار نرساندن به دیگران و آز نداشتن مطرح است. آز یعنی زیاده خواهی که به دیو تعبیر شده است. در اساطیر جنگ با دیوان نمادی از درگیری با نفس است. فردوسی معتقد است آز و طمع مادر همه پلیدی های بشر است؛ دیو آز دیوساز است یعنی سبب به وجود آمدن پلیدی های دیگر می شود:چنین داد پاسخ که آز و نیاز // دو دیوند بد گوهر و دیوساز. مهمترین فضیلت اخلاقی مطرح در شاهنامه یک نامی است. یعنی پس از مرگ نام نیک از انسان باقی بماند: بیا تا همه دست نیکی بریم//جهان جهان را به بد نسپریم.نیکی کردن که وجوه مختلفی چون راستگویی، مهربانی احسان بخشندگی و ... در برمیگیرد. مجموعه آرمانهای بشری در اسطوره ها تجسم پیدا می کند و امروزه آرمان اصلی و گمشده بشر اخلاق است. انسان امروز به اخلاق نیاز دارد چرا که با اخلاق نیک، دنیا جای بهتری برای زیستن خواهد بود و فردوسی در شاهنامه با بهره گیری از اخلاق دینی و اسلامی و ارزشهای انسانی به توصیف فضایل اخلاقی پرداخته است. در واقع فردوسی در پی پرورش انسان از طریق بیان اسطوره هاست و انسان پرورش یافته، انسانی است که تعهد به اخلاق دارد.
نظر شما :