هفت روز آخر

تعداد بازدید:۸۸
هفت روز آخر

هفت روز آخر؛ محمدرضا بایرامی

معرفی کتاب:

کتاب هفت روز آخر، مجموعه‌ای ا‌ست از یادداشت‏‌ها و ‏خاطرات محمدرضا بایرامی از هفت روز پایانی جنگ که در آن خستگی و نگرانی از اتمام جنگ، پذیرفتن قطعنامه و ایستادگی مردان آماده نبرد به خوبی روایت شده است. با وجود اینکه مدت بسیاری از انتشار کتاب هفت روز آخر گذشته است، ولی هنوز هم آن را می‌توان یکی از جذاب‌ترین و عمیق‌ترین آثاری دانست که روزهای پایانی جنگ در آن به تصویر کشیده شده است. این کتاب برنده‌ی بهترین خاطره‌ی «ادب پایداری» در طول 20 سال گذشته نیز شده است. بایرامی در این کتاب فضایی کاملا مبنی بر حقیقت را پیش چشم‌تان گشوده و شما را با خود به اعماق داستان برده و در زیر و بم ماجراها و توصیف جزئیات با خود شریک کرده است. نویسنده به عنوان شخصی که ناظر بر همه وقایع است، به بیان ماجرا پرداخته است. کتاب حاضر روایتی‌ست که در محدوده‌ی مرز عراق اتفاق افتاده و داستان یک گردان، خاکریز، سنگر و همه‌ی کسانی‌ست که جان بر کف در مسیر دفاع از خاک سرزمین خود هر شرایطی را متحمل می‌شوند. گریز از تانک‌ها و بعد از آن قرار گرفتن در محاصره، فرار از محاصره، پا گذاشتن در دشتی بی‌آب و یک روز پیاده‌روی و عطش و نیز تلاش برای عبور از بیابان و زنده ماندن از اتفاقات نفس‌گیر این کتاب خواندنی است.

بخشی از کتاب:

هوا روشن شده است که کار تمام می‌شود. آخرین ایفا، کنار دژبانی دسته‌مان پیاده‌ام می‌کند. خرد و خمیر هستم. تمام بدنم درد می‌کند. وقتی کار می‌کردم هیچ چیز نمی‌فهمیدم، اما حالا که بدنم سرد شده است، به شدت درد می‌کشم. انگار دنده‌هایم را خرد کرده‌اند. نگهبان دژبانی برای خودش بالای تپه وِل می‌گردد. اشاره‌وار سلام و علیکی می‌کنیم و می‌گذرم. با خودم می‌گویم: عیبی نداره، عوضش حالا می‌گیرم و تا لنگ ظهر می‌خوابم. اما شانس نمی‌آورم. آماده‌باش می‌دهند. فرماندۀ نیرو دارد می‌آید بازدید. می‌آید و کاش نمی‌آمد. ظاهراً دستور جابه‌جایی داده است. باید این همه وسایل و سنگرها را بار کنیم و برویم به یک جای دیگر. و چه مکافاتی است جابه‌جایی! خدا نصیب گرگ بیابان نکند. شب می‌شود. همه در تب عملیات هستند. هم نگهبان‌ها را بیشتر کرده‌اند و هم ساعت نگهبانی را. چیز عجیبی در هوا موج می‌زند. چیزی که فقط حس کردنی است و بس. چیزی که به بیان نمی‌آید و نمی‌توانی‌اش گفت...

آخرین ویرایش۰۵ مهر ۱۴۰۲