پایی که جا ماند
پایی که جا ماند؛ سید ناصر حسینی پور
معرفی کتاب:
یکی از سختترین اتفاقهایی که بعد از دوران جنگ رخ داد، اسارت بسیاری از شرکتکنندگان در جنگ بود. سید ناصر حسینیپور در شانزده سالگی و در آخرین روزهای جنگ اسیر شد. او که در این دوران تجربههای تلخ و دردناکی را از سر گذرانده بود، در همان دوران تصمیم گرفت خاطراتش را با عنوان کتاب "پایی که جا ماند" بنویسد. برای همین در ۲۳ صفحه به صورتی رمزی خاطراتش را نوشت و بعد از آزادی از روی کدهایی که یادداشت کرده بود، خاطراتش را روایت کرد.
بخشی از کتاب:
دشمن با شلیک گلولههای دودزا و فسفری برای ثبت تیر، جاده خندق و جادههای عقبه و پشتیبانی ما از جمله جادههای سیدالشهدا، بدر قمربنیهاشم، صاحب الزمان، شهید همت و جاده جدیدالاحداث شفیعزاده معروف به توپخانه را گراگیری کرد. در اینجور مواقع دشمن جادهها، سنگرهای فرماندهی، محل تجمع نیروها، آتشبارهای ادوات و توپخانه را با گلولههای دودزا نشانهگیری میکرد، دیدهبانهای عراقی محل اصابت گلولهها را رصد کرده و برای پاتک ثبت تیر میکردند. آنطور که بچههای اطلاعات قرارگاه میگفتند، عراقیها روبهروی جزیره مجنون فقط 130 کاتیوشا در خط دومشان مستقر کرده بودند...