خاکهای نرم کوشک
خاکهای نرم کوشک؛ سعید عاکف
معرفی کتاب:
کتاب "خاکهای نرم کوشک" نوشته سعید عاکف، زندگینامه و خاطرات شهید عبدالحسین برونسی، کشاورز و بنایی که فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه بود را در قالب خاطراتی به نقل از خانواده و همرزمان این فرمانده شهید روایت میکند. این کتاب ۷۰ روایت کوتاه و خواندنی از ابعاد شخصیتی و زندگانی این فرمانده را نقل می کند و هر خاطره نقل شده در مورد شهید با یک عکس از شهید همراه است. نویسنده در این کتاب از طریق مصاحبه با اطرافیان آن شهید و تحقیقات بسیار، خاطره زندگی او را به شیوه خاطره نویسی بیان کرده است.
بخشی از کتاب:
چشمهام را بستم و چند دقیقه ای با حضرت راز و نیاز کردم.حقیقتاً حال خودم را نمی فهمیدم. حس می کردم که اشکهام تند و تند دارند می ریزند.با تمام وجود می خواستم که راهی پیش پای ما بگذارند و از این مخمصه و مخمصه های بعدی، که در نتیجه ی شکست در این عملیات دامنمان را می گرفت، نجاتمان دهند. تو همان اوضاع، صدای خانمی به گوش رسید؛ صدایی ملکوتی که هزار جان تازه به آدم می بخشید. به من فرمود: «فرمانده!» یعنی آن خانم، به همین لفظ فرمانده صدام زدند و فرمودند: «این طور وقتها که به ما متوسل می شوید، ما هم از شما دستگیری می کنیم، ناراحت نباش.» لرز عجیبی تو صدای عبدالحسین افتاده بود.چشمهاش باز پر اشک شد. «چیزهایی را که دیشب به تو گفتم که برو سمت راست و برو کجا، همه اش از طرف همان خانم بود.بعد من با التماس گفتم: «یا فاطمه زهرا(س)، اگر شما هستید، پس چرا خودتان را نشان نمی دهید؟!» فرمود: «الان وقت این حرفها نیست، واجب تر این است که بروی وظیفه ات را انجام بدهی.» عبدالحسین نتوانست جلوی خودش را بگیرد. با صدای بلند زد زیر گریه. بعد که آرام شد، آهی از ته دل کشید و گفت: اگر اون لحظه زمین رو نگاه می کردی، خاکهای زیر صورتم گل شده بود، از شدت گریه ای که کرده بودم...